پیمایش خط الراس رشته کوه جوپار توسط دو تن از اعضاء گروه خانه کوهنوردان کرمان
پیمایش خط الرأس رشته کوه جوپار
رشته کوه جوپار معروف به آلپ ایران با قسمتی نعلی شکل در 34 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان کرمان واقع گردیده است.
كاسه سه شاخ

قلل سر به فلک کشیده با تیغه های سوزنی شکل، برفچالهای عظیم، پرتگاه ها و دره های عمیق چهره ای محصور کننده و جذاب به این کوهستان داده است.
این کوه زیستگاه جاندارانی همچون پلنگ، قوچ و میش، کل و بز، گرگ و روباه، کبک و زاغ نوک قرمز می باشد.
چوب درخت ارچن جوپار با رنگ طلایی از بی نظیرترین چوبهای ارچن ایران است و گیاهان دارویی همچون آلاله و آویشن و زیره سیاه معروف کرمان در دامنه های این کوه به وفور در فصلی خاص یافت می شود.
پیمایش خط الرأس جوپار را باید پیچیده ترین و فنی ترین صعود در بین خط الرأس های ایران نامید، آنگونه که تعداد محدودی موفق به پیمایش کامل آن شده اند و در زمستان فقط یک نفر آن هم مرحوم فریدون اسماعیل زاده تلاشی برای پیمایش انجام داده است. پیمودن خط الرأس جوپار رویای هر کوهنورد ماجراجویی است.
پس از چند سال کوهنوردی فنی، پیمودن خط الرأس جوپار آرزویی برای من شده بود، منتظر موقعیتی بودم تا به این هدف جامه عمل بپوشانم.
با شناختی که بعد از 17 صعود موفق به قله سه شاخ بزرگ، معروفترین قله رشته کوه جوپار که سه صعود آن در زمستان بدست آمده و تلاش زمستانه بر روی قله بلوچی و همچنین صعود قلل برج و کیش در فصول مختلف و صعود سه شاخ کوچک از مسیر کاملا فنی گرده سه شاخ اقدام به بارگذاری مقداری مواد غذایی کنسرو شده و آب در جانپناه 2 برای پیمایش خط الرأس نمودم.
نیاز به یک همراه مقتدر و مطمئن در مسیر خط رأس یکی از الزامان اجرای کامل برنامه بود لذا سجاد علی آبادی کوهنوردی که چندی است در گروه خودی نشان داده را برای این حرکت برگزیدم.
پس از برنامه ریزی های انجام شده و گرفتن کروکی و اطلاعات از مناطقی که نمی شناختم و فراهم آوردن لیست غذایی 4 روزه در گرمترین فصل سال و برداشتن طنابچه و نوار بلوک و کارابین با بستن کوله بعد از ظهر روز جمعه 28 مرداد 1390 بسمت ماهان و روستای تیگران راهی شدیم. تا قسمتی را دوست خوبمان حسین علیرضایی با ماشین شخصی رساند. راه را آب برده لذا باید باقی مسیر جاده را پیاده طی کنیم. پس از خداحافظی کوله ها را به پشت انداخته و عزم سفر می کنیم.
تيگران
خود را به انتهای دره تیگران(سد تیگران) رسانده و پس از بالا کشیدن شیبی ملایم به چوپانی به نام علی بر می خوریم که بر چشمه ای بساط شب مانی فراهم آورده و گله خود را جمع می کرد. اندکی استراحت کرده به مسیر خود در شیبی زیاد با شن های روان حرکت می کنیم تا خود را به ابتدای خط الرأس ازجبهه جنوب شرقی برسانیم. بار کوله ها بر دوش سنگینی می کند همراه داشتن آب برای یک برنامه چهار روزه و چادر و دیگر تجهیزات، بدن را خسته کرده بود. تا دقایقی بعد تاریکی همه جا را فرا می گرفت و باید خود را به جایی برای گذراندن شب می رساندیم. به قدمهای خود سرعت می دهیم تا به مکانی مناسب جهت برپا کردن کمپ برسیم. اطراف را چرخی می زنم و چشمه ای در زیر یک درخت پیدا می کنم که لجن زده است. به نظر همان چشمه زیر تخت باید باشد.
شب شهادت حضرت علی(ع) بود. حس خاصی من و سجاد را در برگرفته بود. به دور از هیاهو یک ساعتی را در کنار آتش در سکوت گذراندیم و بعد از خوردن شام و چای به درون کیسه خواب خزیدیم تا روزی پر انرژی را آغاز نماییم.
صبحدم بعد از جمع کردن چادر و بستن کوله پشتی ها استارت حرکت را ميزنيم.
كمپ شب اول
و خود را به تخت جوپار می رسانیم. محوطه ای بسیار باز و صاف، قله تافک در روبره جدا از خط الرأس و شیب سیدی و آقایی در چپ دیده می شوند. بالا کشیدن شیب زیر قله سیدی کاری طاقت فرساست. با دیدن سنگچین قله نور امیدی در چشمان جفتمان درخشید انگار انرژی تازه ای به بدنمان تزریق شده باشد. عکسی با پارچه گروه بر می داریم. با مقداری دست به سنگ شدن خود را به آقایی می رسانیم.مقداری آبمیوه و تنقلات خورده
قلل سيدي اقايي
به سمت بلوچی حرکت می کنیم. یال را پایین می آییم و دوباره بالا می کشیم. به دیواره بر می خوریم مسیر را به سمت راست تراورس کرده باز به دره ای می خوریم که تصمیم می گیریم دره را پایین آمده و از دهلیز زیر قله صعود کنیم. این جا به کاسه بلوچی معروف است بدنبال چشمه بلوچی بودم که به یخچال بر می خوریم وجود این یخچال در این موقع از سال باعث تعجبم می شود. زاغ ها بر فراز آسمان با سرو صدای زیاد پرواز می کردند. آبی به سرو صورت می زنیم بطری هایمان را مملو از آب کرده دهلیز بلوچی را بالا می کشیم. سال 87 این مسیر را در زمستان با جفت کلنگ صعود کرده بودم دهلیزی که شیب آن به 75 درجه نیز می رسید. کوله ها را بالای دهلیز گذاشته به سبکی لذت بخش به سمت قله بلوچی راهی می شویم. پس از مدتی دست به سنگ شدن و رد شدن از روی یک تیغه بر فراز قله بلوچی می ایستیم بادی سرد شروع به وزیدن کرده با سرعت عکاسی کرده به سمت کولی ها بر می گردیم.
قله بلوچي
دمی بدنمان به شدت پایین آمده. باد سردی است لباسی می پوشیم و حرکت می کنیم نیم ساعتی می رویم و شب را در زیر قله بلوچی چادر می زنیم.
شب بدی بود، پر از استرس، نگرانی از دیواره کیش و گذر از آن از یک طرف و بادی که بشدت بد دیواره چادر می کوبید از سوی دیگر خواب را از چشمانم ربوده بود. فکر اینکه می توانیم به راحتی صعود کنیم یا با مشکل مواجه می شویم.اولین اشتباه آخرین اشتباه بود. چون دو نفره صعود می کردیم اگر اتفاقی برای یکی می افتاد دیگری چه باید می کرد. با خستگی زیاد راه، شب را با خوابهای پریشان سر کردم در کنارم سجاد چنان به خوابی عمیق فرو رفته که حتی متوجه نشد من 2 بار برای فیکس کردن چادر خارج شده ام.
ابتدای صبح با طلوع خورشید بهمراه صبحانه چایی می نوشیم و حرکت را از سر می گیریم. این مسیر را به خوبی می شناسم. کوله ها را زیر قله برج گذارده، قله برج 3 شاخ را صعود کرده پایین می آییم و خود را به قله سه شاخ کوچک می رسانیم. این مسیرها را باید با مقداری سنگنوردی بصورت سلو صعود شود. برفراز قله سه شاخ کوچک در کنار سنگچین قله عکسی می اندازیم. دیواره کیش را نگاهی می اندازیم از اینجا سجانپناه و بیدستان جوپار مشخص است. بر روی تیغه ای پازنی با صلابت ایستاده و با نگاهش ما را دنبال می کند.
پازن بر فراز قله برج
قله سه شاخ كوچك
بر روی تیغه ها حرکت می کنیم و خود را به زیر دیواره کیش می رسانیم. مقداری تنقلات و شربتی می نوشیم تا جانی تازه در بدنمان بیابیم. دیواره را از میان شکافی در سمت چپ بصورت سلو بالا می کشیم میانه راه را بسمت تراورس و دوباره بالا می کشیم. اینجا مسیر ریزشی است خود را به دیواره چسبانده با هیجانی غیر قابل توصیف با کوله های سنگین و بدون استفاده از ابزار حمایتی دیواره را صعود می کنیم و به سنگچین بالای دیواره می رسیم دو عدد میخ قدیمی در شیاری دیده می شود. نفسی براحتی می کشم. مقداری به سمت راست تراورس کرده با مقداری دست به سنگ شدن خود را به قله می رسانیم. دیواره هایی که زیر آن حداقل پانصد متر خالی بود.قله کیش را عکاسی کرده
قله كيش
رهسپار کیش 1 و 2 می شویم از بالای آن عکسی زیبا از جانپناه می اندازیم.
جانپناه يك
بعد از صعود با کم کردن ارتفاع از قسمت غرب خود را به بالای قیف مصیبت می رسانیم. ناهار را در جانپناه 2معروف به چهارگردنه می خوریم. دو عدد بطری آب و تعدادی کمپوت برای ادامه راه از محل بارگذاری برمیداریم و راهی 3 شاخ بزرگ می شویم. مسیر صعود تابستانه که دست به سنگ است را تا زیر شاخ شکسته بالا می کشیم. استراحتی می کنیم 3 شاخ بزرگ را صعود کرده
سه شاخ بزرگ
قله را از سوی دیگر پایین می کشیم بدنمان دیگر خالی کرده باید خود را به تیغه مهری می رساندیم و راه طولانی است و پر از فراز و نشیب. با خستگی زیاد به تیغه مهری می رسیم. بادی سرد شروع به وزیدن کرده کار با مشکل روبروست و سرعت وزش باد بیشتر می شود. حرکت بر روی تیغه به کنری انجام می شود. هوا تاریک می شود. دیگر ادامه راه حتی با هد لامپ هم صحیح نیست. کمی از غرب تیغه پایین کشیده تا جایی برای برپایی چادر پیدا کنیم. هرچه ارتفاع کم کردیم و نور انداختیم جایی که مناسب چادر باشد پیدا نکردیم. شروع به کندن بوته های اطراف کرده و محدوده ای را در شیب با سنگ و بوته ها صاف می کنیم. چادر را برپا کرده و به درون آن می رویم. قسمتی از چادر در انتهای پاها زیرش خالی است. از خستگی زیاد چسبیده به هم به خواب ناز فرو می رویم.
صبح که از خواب برمیخیزیم چادر را جمع کرده و صبحانه ای می خوریم دیگر عجله ای برای ادامه وجود نداشت.
كمپ شب سوم
قله کیل جلال آخرین مقصد بود که تا ساعاتی دیگر برفراز آن بودیم.مسیر صعود به قله پراز آویشن و درمنه بود تعدادی کل و بز کوهی در آن مسیر به چرا مشغول بودند. بعد از دیدن ما در آن ارتفاع همچون تیری که از کمانی جدا می شود دور گشتند برفراز سنگچین قله ی کیل جلال طنابچه ای 3 میل را به یادگار می گذاریم تا مصداق صعودمان باشد. خط الرأس را با احساس غرور نگاهی می اندازیم صعود تمامی قلل جوپار در یک برنامه فنی حسی جالب به آدمی می دهد.
قله كيل جلال
باید خود را به دهنه قناقستان می رساندیم با تماسی که با آقای عاشری کوهنورد خوب کرمانی می گیریم. تصمیم به این می شود که از دره ای پایین کشیده خود را به چشمه کیل جلال برسانیم. شروع به فرود از دره ای با شیب ملایم می کنیم. کم کم شیب دره زیاد می شود و به آبشار می خوریم معلوم بود که مسیر را اشتباه آمده ایم. و لی دیگر برای برگشت دیر بود آبشار ها را یا بصورت تنوره ای و پاگسل و یا از سمت دیواره های اطراف با حرکت بولدرینگ فرود می آمدیم. ریزش سنگ در دیواره زیاد استو در جایی سنگی از زیر پای سجاد می غلتد و به فاصله ای چند سانتی متری از بغل کوله ام رد می شود. اگر به کوله می گرفت به گونه ای بود که پرتابم قطعی بود. ترس سراپا بدنم را فرا می گیرد تا دقایقی حتی قادر به صحبت هم نیستم با یاد خدا و تشکر از لطفش آخرین آبشار را پایین آمده تا به محوطه ای باز که جای شب مانی زیاد داشت می رسیم در زیر سنگی بزرگ چشمه ای آب وجود داردکه آبش زلال و خنک است. اینجا چشمه کیل جلال است.
چشمه كيل جلال
بساط ناهار و چای پهن می کنیم. گوشی موبایلم به صدا در می آید. آقای رنگاور است از کوهنوردان با تجربه و می گوید که برفراز قله کیل جلال است جایی بالای سر ما با هم قرار می گذاریم تا در دره قناتغستان یکدیگر را ملاقات کنیم. کولی هایمان که دیگر اثری از سنگینی چند روز گذشته نبود را به پشت مرده به سمت دوراهی قنگلو راهی می شویم اینجا مسیر دیگر پاکوب است شکارچیان زیادی به این منطقه در آمدو شد هستند. به دوراهی تنگلو که می رسیم مسیر خود را به سمت گدار سرخ در بالای راهرو رجب تغییر می دهیم و خود را به کف رودخانه می رسانیم در آنجا به استراحت و انتظار به سر می بریم. ساعاتی بعد گروهی چهارنفره به ما نزدیک می شوند. همدیگر را در آغوش فشرده و تبریک گویان از صعودی موفق.
آقای رنگاور طنابچه ای را که در قله گذارده بودم را بهمراه آورده بود و اینگونه می گوید این گواهی که ایشان قله را صعود کرده اند و شخص ایشانم سندی که من برفراز قله ایستاده ام. انتظار اینکه طنابچه به این زودی به دستم برسد را نداشتم. با ماشین ونی که در ابتدای دهنه منتظر گروه رنگاور بود راهی کرمان می شویم.
يخچال بلوچي
ديواره سه شاخ كوچك
ديواره كيش
جانپناه دو
قلل صعود شده به ترتیب و زمان و ارتفاع فتح
روز اول: شنبه
حرکت از دهنه تیگران پشت باغ شاهزاده
تخت جوپار سیدی آقایی بلوچی
ساعت 8 صبح 10:45 11:30 18
ارتفاع 4100 متر
روز دوم: یکشنبه
برج سه شاخ 3 شاخ کوچک کیش کیش 1 و 2 3 شاخ بزرگ
ساعت 8:30 9:45 12:05 13:55 17:15
ارتفاع 3745 3740 3752 4135
روز سوم: دوشنبه
کیل جلال بازگشت از دهنه قناتغستان
ساعت 10:10
ارتفاع 4050 متر
با تشکر از همراه خوبم سجاد علی آبادی و دیگر افرادی که اینجانب را در این برنامه همراهی نمودند.
محمد حسن پورشیخعلی